روزی که کلک تقدیر در پنجه ی قضا بود |
| بر لوح آفرینش غم سرنوشت ما بود |
زان پیشتر که نوشد خضر آب زندگانی |
| ما را خیال لعلت سرمایه ی بقا بود |
روزی که میگرفتند پیمان ز نسل آدم |
| عشق از میان ذرات در جستجوی ما بود |
ساقی شراب شوقم دیشب زیادتر داد |
| گر پاره شد ز مستی پیراهنم بجا بود |
برعاصیان هر قوم بگماشت حق بلائی |
| ما خیل عاشقبازان هجرانمان بلا بود |
ساقی لباس زهدم صد ره به می فرو شست |
| تا پاک شد زرنگی کالوده ی ریا بود |
گر در محیط حیرت غرقم گناه من چیست |
| در کشتی وجودم عشق تو ناخدا بود |
می خواستم که دل را از غم خلاص یابم |
| داغ جدائی آمد وین آخرالدوا بود1 |
پانویس1: اگرچه غبار شاعر پرکاری نبوده ولی فکر کنم همین یک غزل برای ماندگار شدن یک شاعر کافیست. سه بیت زیبا و معروف از اشعار غبار را در زیر میبینیم:
مرا زباده ی عشق تو جرعه ای کافیست
چراکه خانه ی موری به شبنمیست خراب
یا
شه کاش خراج از ده ویرانه نمی خواست
یا ملک دلم کاش که ویرانه نمیشد
یا
اگر مشتاق صاحبخانه باشی
ندارد فرق مسجد با کلیسا
جائی نوشته شده بود: "یکی از شاگردان آیت الله انصاری همدانی نقل کردند که ایشان فرمودند:مرحوم غبار همدانی را جذبه الهی گرفت و سوخت".
او متولد محله ی کبابیان همدان و همعصر پروین اعتصامی بوده است.
بازدید دیروز: 9
کل بازدید :48956
پینوشت، پانوشت، یا پانویس شرح یا ارجاعی است که در حاشیه متن جای میگیرد و ممکن است با عدد یا نشانههایی نظیر ستاره مشخص گردد و در متن نیز به آن رجوع داده شود. پانویس، در واقع، بخشی از نوشته است که برای دادن اطلاع بیشتر یا اعتبار بخشیدن به نوشته فراهم میشود؛ اگرچه جزء ضروری نوشته تحقیقی است ولی ماهیتآ بهگونهای است که نمیتوان آن را در متن نوشته جای داد.... (محسن حمدیه)